سفارش تبلیغ
صبا ویژن
dsdsd


Advertisement

Transfer


Advertisement

 

89/04/28

 

 

 یادداشت: در همان حالی که علم در حال پیشروی است، طبیعت هوسباز و درنده خوی بشر هم بیکار نیست. علم و عقل، بشر را به سوی کمال جلو می‌برد و طبیعت هوسباز و درنده خوی بشر سعی دارد علم را به‌صورت ابزاری برای ...

 

 

 

 انطباق با تغییرات زمان
در همان حالی که علم در حال پیشروی است، طبیعت هوسباز و درنده خوی بشر هم بیکار نیست. علم و عقل، بشر را به سوی کمال جلو می‌برد و طبیعت هوسباز و درنده خوی بشر سعی دارد علم را به‌صورت ابزاری برای خود در آورد و در خدمت هو‌س‌های شهوانی و حیوانی خود بگمارد.
زمان همان طوری که پیشروی و تکامل دارد، فساد و انحراف هم دارد. باید با پیشرفت زمان پیشروی کرد و با فساد و انحراف زمان هم باید مبارزه کرد. مصلح و مرتجع هر دو علیه زمان قیام می‌کنند.

 با این تفاوت که مصلح علیه انحراف زمان و مرتجع علیه پیشرفت زمان قیام می‌کند. اگر زمان و تغییرات زمان را مقیاس کلی خوبی‌ها و بدی‌ها بدانیم، پس خود زمان و تغییرات آن را با چه مقیاسی اندازه‌گیری کنیم؟ اگر همه چیز را با زمان باید تطبیق کنیم، خود زمان را با چه چیزی تطبیق دهیم؟
نظام حقوق زن در اسلام – ص 104 – (مجموعه آثار) ج 19

*****

اسلام و تجدد / علم و دین
جامد میان هسته و پوسته، وسیله و هدف فرق نمی‌گذارد. از نظر او دین مأمور حفظ آثار باستانی است. از نظر او قرآن نازل شده است برای اینکه جریان زمان را متوقف کند و اوضاع جهان را به همان حالی که هست، میخکوب نماید. از نظر او عم جزء خواندن، با قلم نی نوشتن، از قلمدان مقوایی استفاده کردن، در خزانه حمام شستشو کردن، با دست غذا خوردن، چراغ نفتی سوختن، جاهل و بی‌سواد زیستن را به‌عنوان شعائر دینی باید حفظ کرد. جاهل، برعکس، چشم دوخته ببیند در دنیای مغرب چه مد تازه و چه عادت نوی پیدا شده است که فوراً تقلید کند و نام تجدد و جبر زمان روی آن بگذارد.
جامد و جاهل متفقاً فرض می‌کنند که هر وضعی که در قدیم بوده است، جزء مسائل و شعائر دینی است، با این تفاوت که جامد نتیجه می‌گیرد این شعائر را باید نگهداری کرد و جاهل نتیجه می‌گیرد اساساً دین ملازم است با کهنه‌پرستی و علاقه به سکون و ثبات.
در قرون اخیر مسأله تناقص علم و دین در میان مردم مغرب زمین زیاد مورد بحث و گفتگو واقع شده است.
… جامدهای متدین‌نما همان‌طوری که به پاره‌ای مسائل فلسفی بی‌جهت رنگ مذهبی دارند، شکل ظاهر مادی زندگی را هم می‌خواستند جزء قلمرو دین به شمار آورند. افراد جاهل و بی‌خبر نیز تصور کردند که واقعاً همین‌طور است و دین برای زندگی مادی مردم، شکل و صورت خاصی در نظر گرفته است و چون به فتوای علم باید شکل مادی زندگی را عوض کرد، پس علم، فتوای منسوخیت دین را صادر کرده است.
جمود دسته اول و بی‌خبری دسته دوم فکر موهوم تناقص علم و دین را به وجود آورد.
نظام حقوق زن در اسلام – صص 111-110 (مجموعه آثار) ج 19

*****

پدیده‌های نو
باید دید پدیده‌ها و جریان‌های نوی که در زمان رخ می‌دهد، از چه منابعی سرچشمه می‌گیرد و به سوی چه جهتی جریان دارد. باید دید از کدام تماس از تمایلات وجود آدمیان و از کدام قشر از قشرهای اجتماعی سرچشمه گرفته است. از تمایلات عالی و انسانی انسان‌ها یا از تمایلات پست و حیوانی آنها؟ آیا علما و دانشمندان و تحقیقات بی‌غرضانه آنها منشاء به وجود آمدن این جریان است یا هوس‌رانی و جاه‌طلبی و پول‌پرستی قشرهای فاسد اجتماع؟
نظام حقوق زن در اسلام – ص 116 (مجموعه آثار) ج 19

*****

پیشرفت علوم جدید و ارزش نظری آن
خلاصه سخن راسل اینست که علم تسلط انسان را بر محیط طبیعی و محیط اجتماعی افزایش می‏دهد که هرگونه بخواهد آن محیط‏ها را بسازد، اما علم هرگز به انسان الهام نمی‏بخشد که چگونه بخواهد و چه هدفی داشته باشد.
نارسایی دیگر شناخت علمی این است که ارزش شناخت علمی است تا نظری و آنچه می‏توان آرمان‏ساز و ایمان‏زا باشد و تکیه‏گاه ایدئولوژی قرار گیرد، ارزش نظری است. ارزش نظری یعنی توانایی علم در ارائه واقعیت هستی آنچنانکه هست؛ ارزش عملی آن یعنی توانایی علم در توانا ساختن انسان بر تصرف و تسلط بر طبیعت و تغییر آن مطابق دلخواه. تفکیک میان این دو در ابتدا باور نکردنی به نظر می‏رسد. اینکه علم یا فلسفه ارزش نظری داشته باشد اما ارزش عملی نداشته باشد آن اندازه شگفت‏آور نیست که ارزش عملی داشته باشد اما فاقد ارزش نظری باشد. از شگفتیهای علم در جهان امروز این است که به موازات اینکه بر ارزش عملی علم روز به روز افزوده شده است، از ارزش نظری آن کاسته شده است. آنانکه دستی از دور بر آتش دارند گمان می‏برند که پیشرفت علم از جهت روشنگری ضمیر بشر و ایجاد ایمان و اطمینان به واقعیت که همان گونه است که علم امروز در آئینه خود ارائه می‏دهد، به موازات پیشرفت‏های علمی است که انکارناپذیر است. در صورتی که امر برعکس است.
... و هم او ]برتراند راسل[ می‏گوید: «چیز شگرفی است همزمان با این حقیقت که اساسی‌ترین علوم یعنی فیزیک، منطق علمی را از اعتبار انداخته و انسان را به جای نظم و استواری جهان نیوتنی رودرروی دنیایی غیرواقعی و رؤیایی قرار می‏دهد، علم در عمل ثمربخش‏تر و قدرتمندتر از هر عصر دیگری گردیده است تا نتایج ارزشمندی به حوزه حیات انسانی عرضه کند».
جدایی علم از فلسفه همین زیان‏های جبران ناپذیر را با خود می‏آورد. از اینجا معلوم می‏شود که «فلسفه علمی» فلسفه‏ای که فقط متکی بر بررسی‏های جزئی و فرضیه‏ها و آزمون‏ها باشد، فلسفه‏ای که در نهایت امر، تنها و تنها از حواس مایه بگیرد، چه سرنوشتی دارد. جز ایده‏آلیسم کامل و سفسطه محض سرنوشتی ندارد.
جهان بینی اللهی و جهان بینی مادی، مجموعه آثار ج 3، ص30-32

*****

تضاد پیشرفت تکنسینی با تکامل بشر
… حال اگر ما برسیم به همین مسأله سود و زیان، چنانچه انسان در آنچه که به جنبه‌های انسانی و ماهیت انسانی‌اش مربوط است انحطاط پیدا کند و در اموری که به ماهیت انسانی‌اش مربوط نیست بلکه به یک امر عارضی و خارج از انسانیتش مربوط است پیشرفت کند، آیا کدامیک کمال است؟ آزادی، جوهر انسان است، واقعیت انسان است… حال اگر انسانی بر تن بیفزاید و از جان بکاهد چگونه است؟ این که سود و زیان پولی نیست که بخواهیم به عدد حساب کنیم، بگوییم اگر از تجارت ضرر کردم از ملاکی استفاده کردم، حسابش روشن است. جمع و تفریق می‌کنم می‌گویم اینجا یک میلیون تومان ضرر کردم، آنجا یک میلیون و پانصد هزار تومان درآمد داشتم … اینجا امور کیفی است، با اینها نمی‌شود حساب کرد …
اگر بنا باشد انسان در تکنولوژی پیش برود ولی انسانیتش را از دست بدهد و جوهر انسانیت هم به قول اینها همان آزادی و انتخاب باشد، یا به حساب ما همان معنویت و عواطف انسانی باشد ]نه تنها تکامل پیدا نکرده بلکه رو به انحطاط هم رفته است[. بشر تکنولوژی‌اش پیش می‌رود.
هواپیما می‌سازد، قدرتش زیاد می‌شود، شهری را با یک بمب خراب می‌کند ولی عاطفه انسانی، آزادمنشی و گوهر انسانیت را از دست می‌دهد … تکامل را یکجانبه نمی‌شود در نظر گرفت، همه جانبه باید در نظر گرفت… نمی‌شود کمال را در علم – آن هم علم طبیعی – و در فن و تکنولوژی ]خلاصه کرد[ و هی گفت: پیشرفت. یکی از گمراه‌کننده‌ترین حرف‌ها همین مسأله پیشرفت و ملت‌های پیشرفته است و پیشرفتگی را هم ما خلاصه می‌کنیم در ابزار. روی این حساب انسان خودش دیگر وجود ندارد، فقط مسأله ابزار مطرح است. پیشرفت انسان یا ابزار انسان؟ ممکن است گفته شود که دو نوع پیشرفت داریم: پیشرفت تمدن و پیشرفت فرهنگ؛ آنچه ملاک پیشرفت واقعی است، پیشرفت فرهنگ است نه تمدن.
…البته نمی‌شود کمال ناشی از قدرت را نادیده گرفت و گفت کمال ناشی از قدرت، کمال نیست. خیر، کمال است ولی در ارزشیابی – و به قول اینها در نظام ارزش‌ها – اگر بخواهیم حساب کنیم ببینیم آیا تسلط بر طبیعت ارزش بیشتری برای انسان دارد یا آزادی … باید آزادی را انتخاب کند نه تسلط بر طبیعت را.




اخبار سایر پایگاهها
اطلاعیه ی مهم سایت آقای علی آبادی مردم را فوتبال زده نکنید !!
[عناوین آرشیوشده]