سال نو شد من سفر سوی خراسان می کنم مقصد بعدم کویر و شــــــــهر نائین است و خور راهی شهر طبـــــــــــس با صــــــد امید و آرزو بعد از آنجا می روم بشــــــرویه و فـــردوس هم بر سر قــــــبر برادر می نشــــــــینم ســـاعتی می روم زانـــــــجا به فیض آباد و تربت بعد از آن چند روزی می شوم مهــــــــمان مولایم رضا (ع) گرچه ویران اســـــــت از اعــــمال و کردارم دلم دست بردارم به سوی آســـــــــــمان وانگه دعا سر به ســــــجده آورم در سجده گویم ذکر حق می گذارم دل کــــــــــــــــنار مرقد مولا رضا (ع) شعر : علی اسماعیلی
در مســــــــیرم با صفا دل در صفاهان می کنم
در انارک من توقف جنــــــــب میـــدان می کنم
در زیارتــــــــگاه آنجا خویش مهـــــمان می کنم
خویش را مهمان مادر در بجســـــــتان می کنم
من تلاوت بـــــــــهر او آیات قـــــــــران می کنم
راهی مشــــــــهد شوم دل را گلستان می کنم
در وجودم هرچه بیـــماری است درمان می کنم
با زیـــارت نامه ای ویرانه عــــــــــمران می کنم
بهر پــــــیروزی این اســــــــلام و ایران می کنم
خویشتن را شاکر خلاق سبـــــــــحان می کنم
گرچه من باجســـم خود ترک خراسان می کنم