سفارش تبلیغ
صبا ویژن
dsdsd


Advertisement

Transfer


Advertisement

 

89/04/28

 می ریم جایی دنج پیدا می کنیم که بشینیم بعد از مدت ها با هم گپی بزنیم . به قول خودمون از هر در سخنی . تو شروع می کنی از هنر تفاوت هنر مدرن و هنر کلاسیک حرف زدن . می رسی به کارای کیارستمی و بعدش تکرار مکررات کیمیایی و من فقط گوش می دم و آروم آروم قهوه می خورم و سیگار می کشم و به جایی تو فضا خیره شدم و من فرصت می دم تا تو باز هم حرف بزنی تا خسته شی و در آخر می رسی به سکس .

و من بازهم گوش می دم و حرف نمی زنم و سیگار می کشم و  فقط یه سئوال  می پرسم :

- خب بعد از این همه سکس آزادانه به کجا رسیدیم . همه ش یکیه . آدما در اصل تفاوتی تو این قضیه ندارن و تو...

 یه دفه خیره می شی به جایی تو فضا و سکوت می کنی و سیگار می کشی و آه می کشی

و من می فهمم که عاشق شدی ...

و دوباره می پرسم چرا من هستم پس ؟؟؟

و تو از عشقی می گی که مرده و همیشه پیوسته عطش داشتی برای با اون بودن و  در موردش احساس عذاب وجدان داری و از من می گی که برات صمیمی ترینم و فقط من هستم که بعد از اون خواستی با هاش باشی و من تنها دختری هستم که آزادت می زاره که هر جور که می خوای زندگی کنی و ..........

من نگاهت می کنم و آه می کشم و سیگار می کشم و جوری حرف می زنی که من بفهمم که تو برای سکس با من نیستی و نموندی و من فقط می خندم و یه جمله :

- عزیزم برام فرقی نمی کنه که به خاطره چی هستی من فقط دوست دارم مثه یه دوست قدیمی و تمام آزادی دادن من به تو به همین دلیله ساده است ( و تو نمی فهمی که منظورم چیه )

و تو دوباره به فضا خیره می شی ....................................... وسکوت و سکوت و سکوت که هنوز ادامه داره .... مثله همیشه ........ سال هاست که بین ما صدایی نیست ... چرا دروغ از اول هم صدایی نبود ... همیشه سکوت را کش می دهیم شاید نقطه ای مشترک برای حرف زدن پیدا شد .... اما فرصت از دست رفته است ... و سکوت ادامه دارد ........................................




اخبار سایر پایگاهها
اطلاعیه ی مهم سایت آقای علی آبادی مردم را فوتبال زده نکنید !!
[عناوین آرشیوشده]